خط، دست خط سایر معانی: دست نویسی، دست نوشته، سبک دست نویسی، (قدیمی) نسخه ی خطی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سند، خط، دست خط، متن سند، متن نمایشنامه، حروف الفبا، بصورت متن نمایشنامه دراوردن سایر معانی: نوع دستخط (handwriting هم می گویند)، الفبا، وات ها (letters هم می گویند)، نسخه ی خطی، دستنوشته، د ...