شیطان، روح پلید، عفریت، ابلیس، نویسنده مزدور، خارخسک، با ماشین خرد کردن، تند و تیز کردن سایر معانی: (الهیات - معمولا حرف بزرگ) شیطان، اهریمن (با: the)، دیو، یکی از شیاطین، (عامیانه) تخم جن، ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تنفر، نفرت، ستیز، دشمنی، اکراه، غل، عداوت کردن، تنفر داشتن از، نفرت داشتن از، کینه ورزیدن، مشمئز شدن، بیزار بودن سایر معانی: نفرت داشتن، متنفر بودن، دشمنی ورزیدن، احساس خصومت کردن، کینه داشت ...
کینه جویی، انتقام، قصاص سایر معانی: (اسطوره ی یونان) الهه ی انتقام، نمسیس، سزا، بادافره، کیفر، مکافات، انتقام گیر، سزادهنده، کیفربخش، الهه انتقام
دفع، وازنش، تنفر، بیزاری، رد
حالت دفع، دفع شدنی