ضرب المثل، گفته اخلاقی سایر معانی: پند و امثال، گفته، آدم یا چیز زبان زد خاص و عام، هدف تمسخر یا تحقیر، عبرت، اشاره یانگاه مختصر
دیکشنری انگلیسی به فارسی
(واژه یا نام یا چیزی که در افواه شایع است) رواواژه، حرف سر زبان ها
اندرز، پند، شعار، حکمت، سخن زبده سایر معانی: آرم، آرمان
خطابه، پند، امر، حکم، فرمان، نظام نامه، امریه، قاعده اخلاقی سایر معانی: (اخلاقی یا مذهبی) اصل، قاعده، دستور، آموزه، افراه، اندرز، پند و امثال، اصل فنی، دستور العمل، قاعده ی علمی، مقررات [حقو ...
ضرب المثل، اظهار، پند، مثال، گفته، حکمت، گفتار مشهور سایر معانی: گفتن، ادا کردن، ذکر