[سینما] زمینه شلوغ
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[ریاضیات] دوره ی اشتغال
علامت اشغال
مشغول
خدمات هدایت خط مشغول به کاروَر مرکز [مهندسی مخابرات] خدماتی که در صورت مشغول بودن خط مشترک خدمات خاص مرکز تلفن همۀ تماسهای ورودی به آن را بهطور خودکار به کاروَر مرکز هدایت می&zwn ...
واژههای مصوب فرهنگستان
خدمات هدایت ارتباط مشغول [مهندسی مخابرات] خدماتی که در صورت مشغول بودن خط کاربر محتوا و مسیر ارتباط را بهطور خودکار به شمارۀ دیگری هدایت کند|||اختـ . خدمات هدایت مشغول CFB ...
داراى کارزیاد، زیاد مشغول
تند، تیز، زرنگ، چابک، چالاک، سریع، با روح، سرزنده، سرزنده و بشاش، چست، رایج، اراسته، پاکیزه، تیز هوش سایر معانی: فرز، جلد، (در مورد هوا) خنک و فرحبخش، تند و تیز، (بازار) گرم، پررونق، پرفعالی ...
عامل، نماینده، کننده سایر معانی: کننده ی کار، انجام گر، آدم کاربر، آدم ببر، آدم پرکنش، اهل عمل، اهل کار، فاعل
پر کار، سخت کوش، مشتاق و ساعی، (امریکا - خودمانی - معمولا با تداعی منفی) آدم پر جنب و جوش، دائم در تقلا، همیشه در تکاپو، بیش از حد مشتاق، کاسه گرم تر از اش
وثیقه، بیعانه، صمیمانه، سنگین، دلگرم، جدی، با حرارت، مشتاق، مهم سایر معانی: جدی و ساعی، کوشا و صمیمی، دارای خلوص نیت و پشتکار، بی آلایش، صادقانه، مهم (در مقابل جزئی یا ناچیز)، پر اهمیت، نشان ...
مشغول سایر معانی: استعمال کردن، بکار گماشتن، استخدام کردن، مشغول کردن، بکار گرفتن، شغل [ریاضیات] معمول، رایج