کاملا پر، پر از آدم، پرمشغله، اشباع شده
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[عمران و معماری] تنش از هم پاشنده
پُکش حباب [علوم جَوّ] فرایند ترکیدن حبابهای هوایی که براثر شکست موج به سطح دریا میرسند
واژههای مصوب فرهنگستان
مشتاق، تشنه سایر معانی: (قدیمی)
محترق، منفجر شونده سایر معانی: متمایل به منفجر شدن، ماده ی منفجره (مانند باروت)، مواد انفجاری، مواد منفجره، انفجاری، پکشی، ترکیدنی، فرازدی، منفجره، ترکشی، (آواشناسی) رجوع شود به: plosive [عم ...
شیوع، بروز، طغیان، وقوع، درگیر سایر معانی: (بیماری) شیوع، همه گیری، (جنگ و غیره) وقوع (ناگهانی)، نازل شدن، ظهور [بهداشت] طغیان
ورم کرده، باد کرده، پر اب و تاب، ورقلنبیده، اماس کرده، اماسیده سایر معانی: tumid بادکرده، متورم، مطنطن [نساجی] متورم - باد کرده
فرایند ترکیدن حبابهای هوایی که براثر شکست موج به سطح دریا میرسند [علوم جَوّ]