(در اثر سوختگی آتش یا اسید و غیره) چیزی را سوراخ کردن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[زمین شناسی] برش موازی این برش به اشکال مختلف دیدهمی شود .درمتداولترین انهاقطرچال خالی وچال انفجاری برابرمی باشد.اینگونه چالزنی نیاز به تعویض سرمته بادستگاه چالزنی نداردواین امرازمزایای این ...
[عمران و معماری] آلووک - برآمدگی ملات - ورم ملات
اثر سوختگی، جای سوختگی
تصمیم قطعی گرفتن، راه بازگشت باقی نگذاشتن
[پلیمر] سرغت سوختن
بیش از حد کار و تقلا کردن (به طوری که به سلامتی و پویایی گزند بزند)
تا پاسی از شب کار کردن، دود چراغ خوردن
(خوراک را) سوزاندن
1- کاملا سوختن، 2- (سوخت) زیاد مصرف کردن، 3- (امریکا - خودمانی) خشمگین کردن یا شدن
سوختنی، قابل احتراق، آتشگیر، آنچه سوختن آن ممکن یا مجاز باشد
[برق و الکترونیک] تصویر پا بر جا تصویری که علیرغم تغییر صحنه ی لامپ دوربین تلویزیونی، در موقعیت ثابتی از سیگنال خروجی خود را حفظ می کند .