خوابگاه، هر گونه تختخواب تاشو سایر معانی: جای خواب موقت درست کردن، جای خواب موقت دادن به، شب را به سر بردن، بیتوته کردن، تختخواب سفری، تختخواب باریک و سبک که یک سوی آن به دیوار متکی باشد (مث ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[کاراته] بونکای - تجزیه و تحلیل و کاربرد عملی کاتا
نطق وکیل درمجلس برای خودنمایی درپیش وکیل کنندگان
[مهندسی گاز] نفت سوخت ماشین بخار
مهمانخانۀ پناهگاهی [گردشگری و جهانگردی] زیرپناهی هستهای که به مهمانخانه تبدیل شده است |||متـ . هتل پناهگاهی
واژههای مصوب فرهنگستان
ورزش : افتادن گوى در زمین مانع
سوختگیری [حملونقل دریایی] فرایند پهلوگیری کشتی برای تأمین سوخت
ذخیره سوخت در کشتى بازرگانى : دخیره سوخت در کشتى، سوختگیرى [نفت] سیلو کردن
کسی که در خوابگاه در بستر مجاور می خوابد، (در مورد خوابگاه کارگری) هم خوابگاه
رجوع شود به: bunco
چاخان، حرف چرند سایر معانی: رجوع شود به: buncombe، توخالی
کم ارزش کردن، کسی را اگاه و هدایت کردن سایر معانی: (ادعاهای دروغین یا کاستی ها و غیره را) لودادن، رو کردن، پرده گشایی کردن، احساسات غلط و پوچ را از کسی دور کردن