کودن، لخت، سنگین، گنده، لش، تنه لش سایر معانی: کودن و گنده، قلمبه مانند، حبه مانند، غده مانند، آژخ سان، کنجله مانند، لخت lakht
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اشتباه، اشفته بودن، کج، درهم و برهم کردن سایر معانی: (خودمانی)، اشتباه لپی، خطای فاحش، گاف، گاف کردن، اشتباه کردن، ناتو
مسدود کننده، چوب پنبه، جلوگیری کننده، توپی، سربطری، با چوب پنبه بستن، با دریچه بستن، مسدود کردن سایر معانی: درنگ آور، متوقف کننده، بازایستان، ایستاگر، درپوش، بندآور، تشتک، سوراخ بند، در بطری ...
پرتاب، تلاطم، انداختن، پرت کردن، بالا انداختن، دستخوش اواج شدن سایر معانی: (به این ور و آن ور یا بالا و پایین) بردن، تکان دادن، متلاطم کردن، جنباندن (با شدت)، جنبیدن، (کاشانی) لوشیدن، لول خو ...