[ریاضیات] گروه کلافی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[ریاضیات] ریختی کلافی
بارسفربستن، بشتاب رفتن
یک دلار و نیم، یک دنیا شادی (یا خوشی)، خیلی شاد (یا خوش)
[ریاضیات] فضای پایه ی کلاف تاری
[ریاضیات] بافه ی مختصات
کلاف دوگانمماس [ریاضی] برای یک خمینه هموار، اجتماع مجزای فضاهای دوگانمماس آن خمینه در همه نقطههای آن
واژههای مصوب فرهنگستان
تاربافه [فیزیک] مجموعهای از تارهای نوری شفاف که برای انتقال نور یا تصویر به کار میرود
[نساجی] نوعی دستگاه آزمایش قدرت الیاف ماشین کارد کلاهکی
[نفت] مجموعه ی لوله های تولید
[ریاضیات] کلاف برداری نرمال
[ریاضیات] کلاف تاری اصلی