آستانۀ سازهلرز [حملونقل هوایی] نقطهای که سازهلرز از آن شروع میشود
واژههای مصوب فرهنگستان
از عهده برامدن سایر معانی: (با: with) از پس (چیزی یا کسی) برآمدن، از عهده برآمدن، حریف شدن، چیره شدن، جوابگو بودن، تحمل کردن، ساختن (با وضع و غیره)، (قدیمی - با: with) پرداختن (به کاری)، روب ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
صندوق، قفس، جعبه، خانه کوچک، کلبه سایر معانی: (ظرف برای انبار کردن) صندوق، گنجانه، قفسه، یخدان، کمد چینی آلات (در پایین کشو دارد و در بالا تاقچه)، (جانوران کوچک) لانه، مرغدان، آغل، رجوع شود ...
ضربه، اصابت، ضربت، ضرب، تماس، اثر شدید، زیر فشار قرار دادن، با شدت ادا کردن، با شدت اصابت کردن، بهم فشردن، پیچیدن سایر معانی: (سخت) به هم فشردن، درهم چپاندن، (درهم) گیر انداختن، (عامیانه) اث ...
قوت، مهر، ضرب، مشت، خپله، استامپ، منگنه، ضربت مشت، مشت زدن بر، منگنه کردن، سوراخ کردن سایر معانی: (نام شخصیت مرد در نمایش punch and judy که کوژپشت و دارای بینی عقابی است) پانچ، (با منگنه) سو ...
ضربه، درست، ضرب، جوراب ساقه کوتاه، کفش راحتی بی پاشنه، جوراب کوتاه، جوراب پوشیدن، مشت زدنیکراست، ضربت زدن سایر معانی: (جمع آن: socks یا sox) جوراب کوتاه، (تئاتر یونان و روم باستان) کفش سبک، ...
با سرعت حرکت کردن، با دست بکفل زدن، در کونی زدن سایر معانی: (با چیز پهن یا کف دست) در کونی زدن، (با سرعت یا زرنگی) پیش رفتن، حرکت کردن، در کونی، (با کف دست) ضربه به خشتک شلوار
ضربت، ضرب، ضربه، اصابت، برخورد، اعتصاب، بخاطر خطور کردن، سکه ضرب کردن، زدن، ضرب زدن، ضربت زدن، ضربه زدن، خوردن، خطور کردن، اعتصاب کردن، خوردن به سایر معانی: کوفتن، کوبیدن، وارد آوردن، زدن و ...
فهرست، جدول، میز، سفره، کوهمیز، لیست، لوح، مطرح کردن، از دستور خارج کردن، روی میز گذاشتن، در فهرست نوشتن سایر معانی: خوراک روی میز، خوان، مجموعه ی قوانین (به ویژه اگر بر لوحه نوشته شده باشد) ...
ضربت، ضربت سخت، صدای ضربت، صدای اصطکاک، ضربت سخت زدن، صدای کتک زدن، تسهیم کردن، زدن، محکم زدن سایر معانی: ضربه ی تند و صدادار، سیلی، چک، صدای ضربه ی تند، دنگ، شترق، (با صدای بلند - محکم) زدن ...
نقطهای که سازهلرز از آن شروع میشود [حملونقل هوایی]
بیشترین شتاب عمودی که هواگَرد بدون تشدید سازهلرز میتواند آن را تحمل کند [حملونقل هوایی]