ادم دهاتی، متعلق به ارکاد سایر معانی: وابسته به آرکادی، اهل استان آرکادی در یونان، روستایی و ساده، شبانی، بی آلایش، متعلق به ارکاد ناحیه ای در یونان، ادمیکه ساده و بی تجمل زندگی میکند ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ارامش، سکوت، سکون، بی سر و صدایی، ساکت، ارام، خاطر جمع، ملایم، ساکن، اسوده، ساکت کردن، فرو نشاندن، ارام کردن سایر معانی: (در مورد هوا و دریا) آرام، بی باد، (در مورد اشخاص و صدا) آرام، متین، ...
(نادر) روستایی، دشتی، صحرایی
روز ارام، ایام خوب گذشته سایر معانی: (پرنده ی افسانه ای که معتقد بودند در چله ی زمستان دریا را آرام نگه می دارد و تقریبا مشابه سیمرغ یا عنقا در ادبیات شرقی است) هلسیون، شه مرغ، (جانور شناسی) ...
بیرون، خارج از منزل، در هوای ازاد سایر معانی: به سوی بیرون، به خارج، در بیرون ساختمان، در هوای آزاد، بیرون شهر، دشت و صحرا، دامن طبیعت
وابسته به شبانان و زندگی آنها، شبانی، چوپانی، وابسته به ادبیات شبانی، وابسته به کشیش، کشیشی، ساده و روستایی، ساده و طبیعی، طبیعی و دلنواز، بی پیرایه و خوشایند، نامه یا اعلامیه ی رسمی (از سوی ...