بچه ناقص الخلقه سایر معانی: (در اصل) بچه جن، بچه ی عوضی (بچه ای که پریان به جای بچه ای که دزدیده اند می گذارند)، بچه ای که پریان بجای بچه حقیقی بگذارند، ساده لوح
دیکشنری انگلیسی به فارسی
حکومت پلیسی، اداره کشور بوسیله نیروی پلیس سایر معانی: حکومت رعب و تهدید
دوام، توانایی، قوت، پا، استحکام، نیرو، زور، قوه سایر معانی: قدرت، استواری، محکمی، سختی، قدرت کشش یا تحمل (وزن یا فشار و غیره)، صفات مثبت، محسنات، نکات خوب، نیکویی ها، ویژگی های برازنده، موضع ...
(داستان سفرهای گالیور اثر swift) یاهو (موجودات نیمه انسان و نیمه میمون)، جانوری که درقالب انسانی باشد، ادم حیوان صفت [کامپیوتر] موتور جستجوی مشهوری برای شبکه جهانی اینترنت که توسط http://www ...