لیست واژه‌ها

boston brown bread

نان قهوه ای بوستون (از آرد گندم یا ذرت و شیره)

دیکشنری انگلیسی به فارسی

embrown

قهوهای کردن، خرمایی کردن سایر معانی: تیره فام کردن، (به ویژه) قهوه ای کردن

دیکشنری انگلیسی به فارسی

forestbrown soil

[زمین شناسی] خاک قهوه ای جنگلی

دیکشنری انگلیسی به فارسی

manganite or brown manganese or brown manganese

[زمین شناسی] منگانیت، کانسنگ قهوه ای منگنز - فرمول شیمیایی: MnO (OH) - گروه کانی شناسی (شیمیایی): اکسید (هیدروکسید) - رنگ:سیاه تا خاکستری - جلا:فلزی - سیستم تبلور:مونوکلینیک - کلیواژ: در یک ...

دیکشنری انگلیسی به فارسی

nonenzymatic browning

[صنایع غذایی] قهوه ای شدن غیر آنزیمی

دیکشنری انگلیسی به فارسی

nut brown

رنگ قهوهای فندقی، رنگ شاه بلوطی سایر معانی: قهوه ای تیره، (رنگ) فندقی، رنگ قهوه ای فندقی، رنگ شاه بلوطی [نساجی] رنگ قهوه ای فندقی - رنگ شاه بلوطی

دیکشنری انگلیسی به فارسی

subarctic brown forest soils

[خاک شناسی] خاکهای جنگلی قهوه ای زیرقطبی

دیکشنری انگلیسی به فارسی

tied or down brownian motion

[زمین شناسی] حرکت براونی پابند

دیکشنری انگلیسی به فارسی

vandyke brown

(رنگ) قهوه ای پررنگ

دیکشنری انگلیسی به فارسی

vandyke brown or vandyke or vandyke

[زمین شناسی] قهوه ای وندایک یا قهوه ای پررنگ - نام. در زغال سنگ شناسی، خاک سیاه. ریشه کلمه: استفاده این رنگ توسط نقاش فلاندری قرن 17 میلادی به نام ون دایک.

دیکشنری انگلیسی به فارسی

basketball

بازی بسکتبال سایر معانی: توپ بسکتبال، بسکتبال، یکجورتوپ بازی

دیکشنری انگلیسی به فارسی

bootlick

چاپلوس، چکمه کسی را لیسیدن، تملق گفتن از سایر معانی: (امریکا - عامیانه) چاپلوسی کردن، چکمه لیسی کردن، پابوسی کردن، مداهنه گری کردن

دیکشنری انگلیسی به فارسی

واژه‌نامه‌ها

پیشنهاد واژه جدید