[عمران و معماری] تبدیل با زاویه دو سطحی شکسته
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[نساجی] رنگ خنثی ( مخلوط یک رنگ نرمال با خاکستری ها به نسبت های مختلف )
ماهیچهشکن [مهندسی مواد و متالورژی] برجستگیهای حجیم و نامنظم با ظاهر شکسته در بخشهای خالی قطعۀ ریختگی که به علت شکسته شدن ماهیچه در درون قالب به وجود میآید ...
واژههای مصوب فرهنگستان
[نساجی] سرژه شکسته برگشته 3 به 1
بی فایده، به درد نخور، خراب، (در اثر پیری یا بیماری یا فقر و غیره) فرسوده، از کار افتاده، علیل، ازپای درامد
دلشکسته، دل شکسته، شکسته قلب، مغموم، نومید
پول خرد
[کامپیوتر] لوله شکسته -نوعی خرابی ارتباطی میان دو برنامه که به طور همزمان اجرا می شوند. به طور کلی . این حالت وقتی روی می دهد که ارتباط شبکه مفقود شده باشد . اتمام نابهنگام یک برنامه در زمان ...
[نساجی] نخ کشی متناوب شکسته
[عمران و معماری] برش ناقص
خواب بریده بریده
پِرتِ بارچینی [حملونقل دریایی] فضایی که بهدلیل ابعاد بار یا انبار کشتی و نداشتن مهارت در بارچینی غیرقابلاستفاده میشود ...