پل پینهای [کشاورزی - علوم باغبانی] تودۀ پینهای که از لایههای زایندۀ پایه و پیوندک ایجاد میشود
واژههای مصوب فرهنگستان
شهر کمبریج (در انگلیس - مقر دانشگاه کمبریج)
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[برق و الکترونیک] پل کمپبل - کولپیتس توعی پل ( ای سی ) که با روش جانشینی، ظرفیتهای خازنی را اندازه می گیرد .
[عمران و معماری] پل کانال - پل کیالی [زمین شناسی] آبگذر ناوه ای، آبراهه ناوه ای
پُل تکسویه [پزشکی - دندانپزشکی] نوعی پُل که تنها از یک سمت دارای نگهدارنده است
پل متحرک، دریچه متحرک سایر معانی: پل بالارو [عمران و معماری] نیروی اتکای کششی
پل شناور [حملونقل ریلی] پلی با کف تخت که دارای ریل است و از آن برای انتقال خطروها از کشتی به ساحل و برعکس استفاده میشود ...
[برق و الکترونیک] مبدل پل کامل مداری که به عنوان مبدل مستقیم کار می کند. دارای یک مدار پل باچهار کلید ترانزیستوری است که سیم پیچ اولیه ی ترانسفورمر را تغذیه می کند.
[برق و الکترونیک] پل تمام - موج آرایش چهار دیود یا یکسوساز تمام موج به شکل پل که ولتاژ ثانویه ی ترانسفورمر متصل به برق را به صورت تمام موج یکسو میکنند. در اینحالت نیازی به استفاده از ترانس س ...
[برق و الکترونیک] پل هی پل چهار شاخه ای مشابه با پل ماکسول - وین که مقادیر القا کنایی با Q بزرگ را اندازه می گیرد . همچنین برای اندازه گیری القا کنایی راکتورهایی با هسته آهنی قابل استفاده اس ...
[برق و الکترونیک] پیوند آمیخته ؛ پل آمیخته ترانسفورمر، مقاومت، مدار موجبر یا قطعه ای که دارای چهار زوج سر است و آرایش آنها به گونه ای است که سیگنال ورودی به یک زوج سر بین دو زوج سر مجاور تقس ...
کوچراه [زمینشناسی] سرزمینی بین قارهها یا تودههای خشکی که اغلب از اتصال موقت یا دائم دو قطعه قاره به هم تشکیل شده است و مهاجرت موجودات زنده را امکانپذیر می ...