پُل [موسیقی] گذری انتقالی که نقش اصلی آن این است که دو بخش مهمتر را چنان به یکدیگر پیوند دهد که کل واحدی را تشکیل دهند
واژههای مصوب فرهنگستان
[عمران و معماری] خیزآب به علت پل
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[برق و الکترونیک] تعادل پل
[عمران و معماری] ضریب فراآب پل
[عمران و معماری] شوسه پل
[زمین شناسی] یک حامل پلاستیکی، با حدود 10 مترطول که به عنوان واحد حد واسط برای ایجاد یک سیستم حمل کننده های مرتبط بین یک ماشین و اتاق یا حامل ورودی
[برق و الکترونیک] مبدل پل نوعی توپولوژی برای مبدل قطع و وصلی که در منابع تغذیه ی خط - قطعی استفاده می شود و دارای چهار کلید ترانزیستوری ( پل کامل) یا دو کلید ترانزیستوری ( نیم -پل) است. توان ...
[عمران و معماری] جرثقیل سوار به پل [صنعت] جرثقیل پلی [ریاضیات] جرثقیل پلی
عرشۀ پل فرماندهی [حملونقل دریایی] بالاترین عرشۀ شناور که پل فرماندهی روی آن قرار دارد
[عمران و معماری] سهیم باز پل
[نفت] مسدود کن موقت
[نساجی] خرک دو طرف ورد شل کننده