بی حرمتی، هتاکی، رودررویی، خفت، خوار کردن، اشکارا توهین کردن، روبرو دشنام دادن سایر معانی: توهین کردن، (عمدا) رنجاندن، تحقیر کردن، خوار و خفیف کردن، خوار سازی، آبروریزی، اهانت، جلو (کسی) ایس ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
رد، مذمت، بی میلی، عدم تصویب، تقبیح سایر معانی: عدم تایید، مخالفت، ناهمپذیری، مردودشناسی، ناپذیری، ناخشنودی، نارضایتی
توپخانه ضد هوایی سایر معانی: تیراندازی ضد هوایی، آتش پاد هوایی، (عامیانه) انتقاد پر سر و صدا
فتنه انگیزی، انگیزش، انگیختگی سایر معانی: تحریک، برانگیزش، خشم، برافروختگی، اغضاب، علت انگیختگی
طعنه، مسخره، سرزنش کردن، طعنه زدن، شماتت کردن، دست انداختن و متلک گفتن سایر معانی: (دکل کشتی) بسیار بلند، مچل کردن، پاپی شدن، متلک گفتن، سر به سر کسی گذاشتن، کفری کردن، مسخره کردن ...