اختلاط، امیختن، دم کردن سایر معانی: (آبجو) خیساندن و جوشاندن و تخمیر کردن، (آبجو) به عمل آوردن، سرشتن، (چای و غیره) دم کردن، مشروب دم کرده یا تخمیر شده، روش تخمیر، میزان تولید در هر تخمیر، ت ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مدت دمآوری [علوم و فنّاوری غذا - قهوهپژوهی] مدتزمانی که، در حین دمآوری، آب و قهوه با یکدیگر تماس دارند |||متـ . مدت تماس 2 contact time ...
واژههای مصوب فرهنگستان
هرچیز تخمیر شده (به ویژه آبجو)، نوشابه، ابجوساخته شده، ابجوسازی
قهوۀ دمی [علوم و فنّاوری غذا - قهوهپژوهی] نوشیدنی بهدستآمده از فرایند دمآوری قهوه
[بهداشت] فاضلاب کارخانه تخمیر
آبگوشت (گوشتابه ی) گوشت گاو
[برق و الکترونیک] پنجره ی بروستر پنجره ی شیشه ای حاصی که در دو انتهای برخی لیزرهای گازی به منظور عبور باریکه ی خروجی لیزر و بازتاب سایر نورها اسفاده می شود.
[زمین شناسی] نوعی کانی - فرمول شیمیایی: (Ba,Sr)Al2Si6O16•5(H2O) - وجه تسمیه : از نام David Brewster (1781-1868) فیزیک دان اسکاتلندی
قهوه سرددم [علوم و فنّاوری غذا - قهوهپژوهی] قهوهای که به روش سرددمآوری تهیه شده است
دمآوری چکهای [علوم و فنّاوری غذا - قهوهپژوهی] نوعی دمآوری که در آن آب بهآهستگی از سابۀ قهوه عبور میکند |||متـ . روش چکهای drip method ...
عبری، زبان عبری، عبرانی، یهودی، یهودی، موسوی، عبرانی سایر معانی: جهود، کلیمی، (زبانشناسی) عبری کهن (زبان سامی که بیشتر کتاب عهد عتیق به آن نوشته شده است)، عبری (زبان رسمی اسرائیل) ...
[ریاضیات] علایم عددی عبری