[پلیمر] فیلم نفس کش
دیکشنری انگلیسی به فارسی
(از نظر فکر و خیال) راحت شدن، نفسی به راحتی کشیدن
پاپی و مواظب کسی شدن، مرتب مزاحم و مراقب بودن
مردن سایر معانی: نفس آخر را کشیدن
چیزی را دارای چیزی کردن، جان تازه دادن
مکی، استراحت سایر معانی: کسی که به گونه ی ویژه ای دم می زند، (خودمانی) کسی که با تلفن مزاحم دیگران می شود و به جای حرف زدن نفس بلند می کشد، هواکش، رطوبت زدا، تنفس (بین دو کلاس یا دو زمان پر ...
[نفت] نفس کش
فرصت سر خاراندن
بی نفس، بیجان، نفس نفس زنان، مشتاق
مشتاق، بی نفس، بی جان سایر معانی: از نفس افتاده، نفس گیر، (شعر قدیم) مرده، نفس نفس زنان، (در اثر ترس یا هیجان و غیره) از نفس بازمانده، دم فرو کشیده، (در مورد سبک نگارش) پر هیجان و گیرا، پر ا ...
مهیج، باهیجان سایر معانی: هیجان آور، خیره کننده، تعجب آور، ترس آور
ننگ، آبروریزی، لکه به نام نیک، هوای تازه، تغییر محیط