اشتباه، صدای گاو یا جغد کردن سایر معانی: هو کردن، با ایجاد صدای ((بو)) ناخشنودی یا سرزنش را ابراز کردن (مثلا در مسابقات)، صدای هو، بو، (خودمانی) ماری جوانا، اظهار تنفر
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ادم کودن و احمق سایر معانی: بی عقل، ابله، بی کله، کله خر، نوعی قاز دریای شمالی، ساده لوح، احمق
تیمارستان سایر معانی: (در کشتی) پوشش یا سایبان روی دریچه ی کف عرشه ی کشتی، نوانخانه دیوانگان
(قدیمی - خودمانی)، رشوه، دسته، جمع
(عامیانه) هق هق گریه کردن، زار زار گریستن
فصل، کتاب، دفتر، سفر، فصل یاقسمتی از کتاب، رزرو کردن، در کتاب یادفتر ثبت کردن، توقیف کردن سایر معانی: (در کتاب های بزرگ) بخشی که خود چند فصل دارد، دستک، دفتر روزانه، موضوع یا مطلب به خصوصی، ...
قیمتگذاری دامنهای [اقتصاد] فرایند تعیین قیمت سهام با تعیین قیمت عرضه اولیه سهام براساس قیمتهای پیشنهادی اولیه سرمایهگذاران ...
واژههای مصوب فرهنگستان
دفترداری مترادف
[حسابداری] دفتر ثبت اولیه
زبور داود، زبور حضرت داود، مزامیر داود
کتاب برای مراجعه گاهگاهی، کتاب راهنما
[حقوق] سود دفتری