لیست واژه‌ها

bonding

برق‌زدایی [حمل‌ونقل دریایی] عملیاتی که در کشتی‌های نفت‌کش برای تخلیۀ الکتریسیتۀ ساکن انجام می‌دهند تا از ایجاد تخلیۀ الکتریکی بین کشتی و اسکله جلوگیری شود ...

واژه‌های مصوب فرهنگستان

bonding agent

[عمران و معماری] ماده چسباننده [نساجی] چسب - ماده چسبنده - عامل پیوند - عامل اتصال [پلیمر] عامل پیوندی

دیکشنری انگلیسی به فارسی

bonding bar

[عمران و معماری] میلگرد پیوند

دیکشنری انگلیسی به فارسی

bonding costs

هزینه‌های تضمین [اقتصاد] ← مخارج تضمین

واژه‌های مصوب فرهنگستان

bonding orbital

اوربیتال پیوندی [شیمی] فضایی که الکترون‌های پیوندی در آن قرار می‌گیرند

واژه‌های مصوب فرهنگستان

antibonding orbital

اوربیتال پادپیوندی [شیمی] فضایی که وجود الکترون در آن سبب تضعیف پیوند شود

واژه‌های مصوب فرهنگستان

antibonding orbital

[شیمی] اوربیتال ضد پیوندی [نساجی] اربیتال ضد پیوندی

دیکشنری انگلیسی به فارسی

ball bonding ball wedge bonding

[برق و الکترونیک] پیوند گویچه ای ؛ پیوند زنی گویچه -گوه ای روشی بای پیوند زنی سیمهای نازک طلا به ضخامت ( ام آی ال 1/0 -0/7 ) بین بالشکهای روی تراشه ی نیم رسانا و سر سیمهای بسته بندی . سیمهای ...

دیکشنری انگلیسی به فارسی

cathodic disbonding

[پلیمر] گسستگی کاتدی

دیکشنری انگلیسی به فارسی

covalence bonding or covalence or covalence

[زمین شناسی] پیوند کووالانس، پیوند همظرفیتیپیوند شیمیایی نسبتا قوی که در آن جفت الکترونی بین دو اتم به اشتراک گذاشته می شوند تا لایه الکترونی خارجی هر دو اتم پر شود. نیروی میان دو اتم که لای ...

دیکشنری انگلیسی به فارسی

debonding section

[نساجی] بخش جداساز

دیکشنری انگلیسی به فارسی

die bonding

[برق و الکترونیک] پیوند مهره نصب مهره یا تراشه ی قطعه ی نیمرسانا (دیود، ترانزیستور، تریستوریا مدار مجتمع ) روی قاب سرسیم دار یا بستر سرامیکی به روشهای مختلف مظیر جوش یا چسبکاری . متداول ترین ...

دیکشنری انگلیسی به فارسی

واژه‌نامه‌ها

پیشنهاد واژه جدید