[نساجی] نوعی دستگاه خوراک دهنده میانی کارد پشمی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[کامپیوتر] یک کامپیوتر که تمام مولفه های الکترونیکی آن روی یک برد قرار گرفته است .
[کامپیوتر] سطح برد.
کارخانۀ تختهبُری [مهندسی منابع طبیعی - محیط زیست و جنگل] کارخانۀ چوببُری که تختۀ خام با ضخامت 2/5 سانتیمتر تولید میکند ...
واژههای مصوب فرهنگستان
هیئت مدیره
انجمن آموزش و پرورش
هیئت بازرگانی، وزارت اقتصاد و بازرگانی سایر معانی: شورای بازرگانی، (انگلیس b و t بزرگ) وزارت بازرگانی، بورس غلات (و محصولات دیگر)، درانگلیس وزارت اقتصاد وبازرگانی
گوۀ ارّه [مهندسی منابع طبیعی - محیط زیست و جنگل] ورقهای فولادی با شکل مشخص که شکاف ارّهخور را هنگام ارّه کردن باز نگه میدارد ...
مسافرگیری [حملونقل ریلی] سوار کردن یا سوار شدن مسافر به وسیلۀ نقلیه
مسافرگیری [حملونقل هوایی] سوار کردن یا سوار شدن مسافر به وسیلۀ نقلیه
پانسیون، تخته کوبی سایر معانی: ساختمان چوبی، پوشش تخته ای، (جمع) تخته ها، تخته بندی، الوار سبک، سوار شدن، سواری (در کشتی و هواپیما و ترن و اتوبوس و غیره)، مهمانخانه شبانه روزی [عمران و معمار ...
ساعت مسافرگیری [حملونقل هوایی] ساعتی که از مسافران درخواست میشود سوار هواگَرد شوند