ماهی دودی یا نمک زده، (جانورشناسی) ماهی قزل آلای دریاچه های پنجگانه ی امریکا (coregonus hoyi)
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[کامپیوتر] نرم افزاری که نیاز غیر منطقی به حجم دیسک حافظه ویا سرعت سی پی یو دارد.
عصبانی کردن، ترکاندن، منفجر کردن سایر معانی: لو دادن، (تخلف کسی را) گزارش دادن، 1- باد کردن، نفخ کردن، پف دار شدن 2- ترکیدن، منفجر شدن، پکیدن 3- (در مورد توفان و غیره) شدیدتر شدن، فرارسیدن 4 ...
پر باد، متورم سایر معانی: آماسیده، آماس کرده، پف کرده، باد شده (یا کرده)، آماهیده، (قیمت و پول و ارقام) دچار تورم، تورمی، بیشبودی، دچار بیشبود، باد کرده، باد در استین انداخته، مغرور، بالابرد ...
بسط، توسعه دادن، استراحت کردن سایر معانی: گشاد کردن، گسترده یا دراز کردن
باد کرده، باد دار سایر معانی: (هوا و دود و غیره) پف دار، وزنده، پفی، نفس نفس زنان، هن هن کنان، پف کردن
(خودمانی) آدم مغرور و خودنما، اهل فیس و افاده، ادم خوش ظاهر وتوخالی
ورم کرده، مغرور، متورم، اماس کرده سایر معانی: اسم مفعول: swell، اسم مفعول فعل swell
ورم کرده، باد کرده، پر اب و تاب، ورقلنبیده، اماس کرده، اماسیده سایر معانی: tumid بادکرده، متورم، مطنطن [نساجی] متورم - باد کرده
باد کرده، متورم، اماس دار، متسع سایر معانی: آماسیده، ورم کرده، پر طمطراق