تاولزدگی هیدروژنی [خوردگی] تشکیل برآمدگیهای تاولشکل بر سطح فلز نرم به دلیل نفوذ هیدروژن در فلز در هنگام تمیزکاری یا آبکاری یا خوردگی ...
واژههای مصوب فرهنگستان
غلیان سایر معانی: جوشنده، جوش زننده، خشمناک [مهندسی گاز] جوشانیدن [نساجی] جوش - جوشش - جوشیدن - پخت
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تند، حاد، تیز، با حرارت، تابان، گرم، داغ، تند مزاج، اتشین، برانگیخته، پر حرارت، تفته، داغ کردن یا شدن، بگرمی سایر معانی: تفت، تفتان، پرادویه، تند (مزه یا بو)، دهان سوز، پرشور، زود خشم، آتشی ...
معمارى : تشویه شیمى : تشویه [شیمی] تشویه، برشته کردن [عمران و معماری] تشویه
سوزان، سوزاننده، حاد، محترق، بسیار مشتاق، حاره، زیاد گرم سایر معانی: (آب و هوا) بسیار گرم و خشک، تفتان، تفسان، گرمسیری، (عشق و غیره) داغ، آتشین، پرشور [آب و خاک] بسیار گرم، سوزان ...
تشکیل حباب در زیرلایههای خشک یا نیمهخشک رنگ به دلیل وجود آب یا مایع یا گازهای دیگر [خوردگی]
تشکیل حباب در زیرلایههای خشک یا نیمهخشک رنگ به دلیل وجود آب یا مایع یا گازهای دیگر [مهندسی بسپار ـ علوم و فنّاورى رنگ]
تشکیل برآمدگیهای تاولشکل بر سطح فلز نرم به دلیل نفوذ هیدروژن در فلز در هنگام تمیزکاری یا آبکاری یا خوردگی [خوردگی]