برکت، سعادت سایر معانی: آمیزه ی خوشحالی و لذت، شادکامی، خوشدلی، شادمانی، خوشی، شعف، روان شادی، سعادت جاودانی، خلسه، ربودگی مذهبی و روحانی، (امریکا - خودمانی ـ معمولا با out) نشئه شدن (در اثر ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
در ازدواج سعادتمند بودن، زندگی زناشویی موفق و کامبخشی داشتن
کشیش، الهی، خدایی، عبادتی، یزدانی، قابل رحمانی، غیب گویی کردن، فال گرفتن، استنباط کردن سایر معانی: ربانی، ملکوتی، مذهبی، دینی، (عامیانه) خوشایند، زیبا، دل پسند، معرکه، عالی، روحانی، پیش گویی ...
ترفیع، رفعت، بالابری، سرفرازی شادی سایر معانی: وجد، شعف، سرفرازی [روانپزشکی] سرخوشی
طلایی، طلا، اعلاء، درخشنده، زرین سایر معانی: طلادار، زرد، طلایی رنگ، خوش یمن، بدیع، کم نظیر، پنجاهمین سالگرد، پرقیمت، عالی، موفق، پر افتخار، پر رونق، اعلا
خوش سایر معانی: خوشبختانه، باخوشی، مسعودانه
شادی، طالع، سعادت، خرسندی، خوش وقتی، خوش بختی، سعد کوفی سایر معانی: خوشحالی، خوشی، خوشنودی
خوشی، خرسندی سایر معانی: خوشحالی، شادمانی
(آیین هندو) نیروانا (پایان دوره های وجود و بازگشت به بودا)، فنا، (آیین بودا) رستگاری در اثر از بین بردن خواسته ها و شهوات و ادغام روح در روح کل، سعادت کامل
سعادت، بهشت، ارم، فردوس، بهشت برین سایر معانی: پردیس، جنت، مینو، گشتای، محل خوشی و سعادت، (از ریشه ی فارسی)، ملکوت، عرش، خوشی
بهشتی، مینوی، ملکوتی، پردیسی، جنتی، فردوسی (paradisiac هم می گویند)
اسودگی خاطر