مبارک، سعید، متبارک، خوشبخت سایر معانی: مقدس، آشو، همایون، فرهومند، فرخنده، خجسته، وابسته به آمرزش، رستگار، آمرزیده، قرین رحمت، (قسم یا دشنام ملایم) فلان فلان شده، سزاوار دشنام، آرامبخش، پرب ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خوشابحال پاک دلان
خوشابه حال کسیکه
باداور، شوک مبارک
حضرت مریم باکره (the virgin mary هم می گویند)
(adverb) به طرز مطبوعی، به طرز دلپذیری، به طور خوشایندی
خوشی، سعادت، خجستگی، مبارکی، برکت
سعادت بی زنی یاانفراد
لعنتی، ملعون، ملعون oh, this blamed weather! آه، این هوای لعنتی!
برکت، سعادت سایر معانی: آمیزه ی خوشحالی و لذت، شادکامی، خوشدلی، شادمانی، خوشی، شعف، روان شادی، سعادت جاودانی، خلسه، ربودگی مذهبی و روحانی، (امریکا - خودمانی ـ معمولا با out) نشئه شدن (در اثر ...
مقدس، سپنتا، اشو، پر ارج، تعالی، ستوده، ستوده the hallowed memory of our martyrs خاطرهی پرارج شهدای ما
شادی، طالع، سعادت، خرسندی، خوش وقتی، خوش بختی، سعد کوفی سایر معانی: خوشحالی، خوشی، خوشنودی