بیسکویت [سراميک] بدنهای که پخت شده ولی لعاب داده نشده است
واژههای مصوب فرهنگستان
بیسکویت، کلوچه خشک سایر معانی: نان شیرینی خشک، کلوچه ی دوآتشه، قهوه ای کم رنگ، ظرف سفالین بی لعاب
دیکشنری انگلیسی به فارسی
رجوع شود به: sea bread) hardtack هم می گویند)
بیسکویت کشتی [حملونقل دریایی] نوعی بیسکویت سفت با ماندگاری طولانی و مواد مغذی که در شناورها از آن در شرایط اضطراری استفاده میکنند ...
بیسکویت دارای جوش شیرین و شیر، fountain soda بیسکویت دارای سودا وشیر ترش
بیسکویت آبدار
سیما، منظر، رخ، لقاء، قیافه، تشویق کردن، پشتیبانی کردن سایر معانی: چهره، رخسار، صورت، رضایت دادن، پذیرفتن، صحه گذاشتن، تایید کردن، تاب آوردن، تحمل کردن، (قیافه ی حاکی از) رضامندی، پشتیبانی، ...
نان فطیر، شیرینی پنجرهای سایر معانی: نان بستنی، (نان شیرینی بیسکویت مانند) نان پولکی، (عشای ربانی) نان گرد و نازک (مانند چیپس)، (کامپیوتر) ویفر(برای ساختن تراشه)، کاغذ گرد و تمبر مانند که به ...
پخت بدنههای سرامیکی پیش از لعاب دادن [سراميک]