دلال برات دلال برات
دیکشنری انگلیسی به فارسی
برات
برات، حواله یا برات کتبی غیر مشروط [حسابداری] برات یا حواله کتبی [حقوق] برات (ارزی)، حواله
صورت کالا، فهرست تجارتی سایر معانی: فهرست غذا (در رستوران وغیره)، منو، خوراک نامه، محموله ی کالا که جهت فروش برای نماینده یا عامل ارسال می گردد، صورت کالاها
ستمی کشتی، بار نامه سایر معانی: ادعا نامه، اتهام نامه، (سندی که نوع و مقدار و بها و سایر شرایط حمل کالا را مشخص می کند) بارنامه ی دریایی، اسناد حمل کالا [حقوق] بارنامه
[صنعت] پردازش لیست مواد
برات دیداری، برات رویت
آگهینما [عمومی] لوح یا سازهای بزرگ در بزرگراهها و خیابانهای پُررفتوآمد ویژۀ نصب آگهی
واژههای مصوب فرهنگستان
تخته اعلانات و آگهی ها سایر معانی: انتقال نامه، سند انتقال مالکیت، قبض فروش، سند فروش، (استرالیا) ایستاب، مانداب، تابلو بزرگ اعلانات که کنار بزرگراه ها و گذرگاه های عمومی می زنند، بیل بورد، ...
دارای نوک، ثبت شده در صورتحساب یا لیست سایر معانی: منقاردار
محل خواب هر ملوان درکشتی، (مهجور) نامه یا سند مختصر، حکم قانونی که طبق آن مالک باید (بیشتر در هنگام جنگ) سربازان را جا و خوراک بدهد، حکم تملک موقت (توسط ارتشیان)، ساختمان اشغال شده (توسط ارت ...
هیزم (کوتاه و کلفت)، گرز، چوبدستی، شمش (شمش یا قالب مربع یا استوانه ای شکل آهن یا پولاد که مقطع آن حدود 232 سانتی متر مربع باشد)، شمش یا قالب کوچکتری از فلزات غیر آهنی، (جانورشناسی) دراز پوز ...