تعصب، کوته فکری، خرافات پرستی سایر معانی: افراطی گری، جزمی بودن، تند روی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ضرر، تبعیض، غرض، پیش داوری، غرض ورزی، قضاوت تبعیض امیز، خسارت وضرر، تعصب، تبعیض کردن سایر معانی: پیشداوری (معمولا پیشداوری منفی)، نظر منفی، صدمه، آسیب (ناشی از عمل یا قضاوت)، خلل، لطمه، آسیب ...
مقدس نمایی، تقدس
تبعیض جنسی، برترشناسی ژادی