دهن گشاد، صدا بلند، گزافه گوی، حرف مفت زن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
حرف، وراج، پرگو سایر معانی: (امریکا - عامیانه) دهان لق، رازگشا، خبرچین
لافزن، خود ستا، گزافه گو، رجز خوان، خود ستا، متظاهر سایر معانی: آدم لافزن، چاخان، قمپزو
سخنگو، گوینده، حرف مفت زن، ناطق، ادم ناطق، اهل محاوره سایر معانی: ادم ناطق، ناطق، سخنگو [برق و الکترونیک] گوینده