(گیرافتاده) بین دو چیز ناخوشایند، بین چاه و چوله، نه راه پس و نه راه پیش داشتن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
از دو سو در خطر، از دو سو مورد حمله، میان دو آتش
رجوع شود به: diencephalon
[ریاضیات] میانوند، بینیت، میان بودن
اریب کردن، ی اریب
[حقوق] معاون جرم
الفبا سایر معانی: حروف الفبا، الفابت، وات گروه، واتگان (رجوع شود به: جدول الفابت)، مبادی، اصول اولیه ی هر دانش، مقدمات، مبانی [ریاضیات] الفبا
کلمه الفبایی کلمه الفبایی
به ترتیب حروف تهجى
الفبائی
(استحکامات نظامی) سکوب توپ (که ارتفاع آن به قدری است که تیراندازی از فراز دیوار قلعه را میسر می سازد)، دراستحکامات تپه های خاکی که توپها را بر ان قرارمیدهند، درکشتی جنگی سنگری که از انجاتوپه ...
(گیاه شناسی) صابونی (saponaria officinalis که گل های سرخ خوشه ای می دهد)