هم دست، کمک، یاری، یاور، حمایت، مساعدت، مدد کار، معونت، کمک کردن، یاری کردن، مساعدت کردن، حمایت کردن، پشتیبانی کردن سایر معانی: همدستی، همیاری، معاضدت، ور دست، معاون، دستیار، پیشکار، وسیله ی ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بخشش، خوبی، احسان، لطف، مزیت، خیر، استدعاء، فرمان یادستوری بصورت استدعا، عیاش، خوشدل سایر معانی: تمنا، خواهش، استدعا، سود، فایده، بهره وری، نعمت الهی، (قدیمی)، (قدیمی) مهربان، گشاده دست، باس ...
صدقه، خیرات، خوش قلبی، دستگیری، نیکوکاری سایر معانی: مهر، محبت، حسن نیت، نیک اندیشی، نیکخواهی، احسان، گذشت (از تقصیر و گناه دیگران)، رحمت، اغماض، چشم پوشی، سعه ی صدر، بنیاد نیکوکاری، موسسه ی ...
سهم، اعانه، همکاری و کمک، هم بخشی سایر معانی: اهدا، دادن، اعطا، بخشش، معاضدت، کمک، پیشیاره، هر چیز اهدا شده (مثل پول برای خیرات یا مقاله برای مجله و غیره)، مالیات (یا عوارض) ویژه [ریاضیات] ه ...
موهبت، اعطا، دارا سایر معانی: وقف، موقوفه، بخشش، دهش، عطیه، پیشیارش، شاد داد، اهداییه، (استعداد طبیعی و غیره) ودیعه، نعمت، داده، بهره مند سازی، دادن، ودیعه سپاری (استعداد و غیره)، پیوانش [حق ...
عطا، عطیه، ژنی، هدیه، کادو، پیشکش، ره اورد، استعداد، بخشش، نعمت، موهبت، هدیه دادن، بخشیدن، پیشکش کردن، دارای استعداد کردن سایر معانی: سوغات، ارمغان چشم روشنی، ره آورد، چشم روشنی، رونما، گلون ...
حقوق بگیر، امتیاز، اهداء، عطا، کمک هزینه تحصیلی، اجازه واگذاری رسمی، بخشش، عطاء کردن، مسلم گرفتن، اعطا کردن، بخشیدن، تصدیق کردن، دادن سایر معانی: اهدا کردن، عطاکردن، بخشیدن به، برآوردن، واگذ ...
مهربانی، محبت، خوبی سایر معانی: مهربانی
اعانه، کمک هزینه، کمک مالی، تخصیص اعانه سایر معانی: (در اصل) عمل آمدن یا روی دادن، رویدادگی، اعانه نقدی دولت به بنگاه عام المنفعه