(خودمانی - گستاخانه) کمتر حرف بزن، خفه شو
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پیستون تسمهدار [قطعات و اجزای خودرو] پیستونی که برای کاهش انبساط حرارتی بدنۀ آن از کمربندی فولادی در بدنۀ آن استفاده میشود
واژههای مصوب فرهنگستان
محل بستن کمربند سایر معانی: موادی که از آن کمربند و تسمه می سازند (مانند چرم)، کمربند، تسمه، زدن بوسیله کمربند
جاده ی کمربندی [عمران و معماری] جاده کمربندی - مسیرکمربندی
کمربند آلپ ـ هیمالایا [ژئوفیزیک] کمربند کوهزایی بزرگ یا سامانهای از کوههای جوانِ چینخورده، مانند رشتهکوههای آلپ، که گسترش آن شرقسو (eastward) است و ...
[آب و خاک] کمربند تابش مصنوعی
ضربه ناجوانمردانه
تایر لایهاریب تسمهای [مهندسی بسپار - تایر] نوعی تایر لایهاریب با تسمههایی از رَسُن، نخ فولاد یا شیشه که بر روی لایهها قرار دارند و با خط مرکزی رویه زاویۀ تند می ...
فانوسقه، نوار فشنگ
فانسقه
[صنعت] دارنده مدرک کمربند مشکی در شش سیگما
کمربند نجابت (بنابر روایات: کمربند فلزی یا چرمی که شوهران قرون وسطی هنگام دوری طولانی از همسر به دور کمر او می بستند تا جلوی مقاربت احتمالی او با دیگری را بگیرد)