اعتماد، گمان، اعتقاد، باور، عقیده، ایمان سایر معانی: راست پنداشتن، باور کردن، اطمینان کردن به، اعتماد داشتن به، ایمان داشتن، اعتقاد داشتن، آوری داشتن، پنداشتن، گمان داشتن، فکر کردن، معتقدات ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
معتقدات
باور کنید، چه باور کنید چه نکنید، واقعا
با ایمان، مومن، معتقد، باور کنید
معتقد، با ایمان سایر معانی: بااعتقاد
دیرباور
پرسشنامۀ باورهای ولعمدار [اعتیاد] پرسشنامۀ خودگزارش بیستوهشت سؤالی که باورهای مربوط به ولع مصرف مواد با آن سنجیده میشود |||اختـ . پرسشنامۀ باو CBQ ...
واژههای مصوب فرهنگستان
بی ایمانی، بی اعتقادی سایر معانی: ناباوری
بی اعتقاد، بی ایمان
زودباوری
باور کردنی نیست
وانمود، تظاهر، افسانه، قصه، متظاهر، ساختگی