زرورق ساز سایر معانی: کسی که طلا را به ورقه های نازک تبدیل می کند، طلاکار، زرکوب، درجمع حشره قاب بالی که رنگ سبز مسی دارد، زرورق ساز، زرکوب
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نمسنج پوسترودهای [علوم جَوّ] نمسنجی که عنصر حساس آن از پوست روده است
واژههای مصوب فرهنگستان
جنبش، احساسات، ضربان قلب، تپش دل سایر معانی: تپش قلب، ضربان قلب، دل زنش [بهداشت] ضربان قلب
[نساجی] پارچه دفتین سنگین خور
ضربان میانفزوده [پزشکی] انقباضی که بین دو ضربان بهنجار رخ میدهد بیآنکه ضربآهنگ سینوسی را تغییر دهد
[نساجی] زننده پنبه در کاردینگ
(موسیقی) رنگ کوتاه، ضرب ثانوی، قطعه موسیقی ناهماهنگ، مغایر
ضربان پیشرس [پزشکی] انقباض پیشرس قلب که از ضربآهنگ بهنجار منتقل میشود و در پاسخ به تکانهای در جایی در قلب بهجز گره سینوسی ـ دهلیزی پدید میآید ...
ضرب قوی [موسیقی] نخستین ضرب هر میزان و سومین ضرب میزانهای چهارضربی
(خودمانی) با حرارت و اشتیاق عمل کردن، تند و پرآب و تاب انجام دادن
(سقف) تیردار (نه ضربی)، تیری، (پنجره) دارای تیر یا سنگ سردر (به جای تاق ضربی)، trabeation ساخته شده بوسیله تیرهای افقی
trabeated ساخته شده بوسیله تیرهای افقی