دستگاه ... زنی، (شخص یا چیزی که می زند) زننده، ضارب، کتک زننده، زننده، طبال [نساجی] همزن برقی - غلتک زننده در ماشین در ماشین ریسندگی چرخانه ای
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[سینما] حرکت ضربه ای
خیک، مشک
سعید، سعادت امیز سایر معانی: شاد، سعادتمند، آمرزیده، آمرزنده، آمرزش آفرین، فرخنده، سعادت بخش، پربرکت، بهشت آسا
سعادت جاودانی بخشیدن، امرزیدن، مبارک خواندن
[نساجی] زننده تیغه ای حلاجی
[نساجی] غلتک زننده ضایعات گیاهی در کارد پشمی
از این بهتر می توانی ؟، از من بهتر می توانی ؟
[نساجی] زننده تیغه ای خاردار یا سوزنی
(ابزار برای به هم زدن تخم مرغ) تخم مرغ زن، همزن، درآمیز
زرورق سازی