ضربان [پزشکی] زنش قلب و سرخرگ
واژههای مصوب فرهنگستان
1- (ارتش) زدن طبل عقب نشینی 2- با شتاب عقب نشینی کردن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
جستجو کردن، پی (چیزی گشتن)، پیگیری کردن
بهتر بودن، رجحان داشتن
1- (به شدت) درخشیدن، تابیدن، 2- سرکوب کردن، منکوب کردن 3- (عامیانه) مجبور به کم کردن قیمت شدن، قیمت را پایین آوردن
بسامد زنش [فیزیک] بسامد موج حاصل از ترکیب دو موج هماهنگ با بسامدهای نزدیک به هم
[برق و الکترونیک] نوسانساز بسامد ضربان نوسانسازی که با ترکیب دو سیگنال متفاوت آر-اف، اختلاف بسامد شنیداری مطلوب را تولید می کند. در مولدهای سیگنال شنیداری برای مقاصد آزمایشی و در گیرنده های ...
تظاهر به احساس غم یا گناه یا پشیمانی کردن، سنگ چیزی را بر سینه زدن
(با زدن ضربه به سر) کشتن
رنگ گرفتن، ضرب گرفتن
پیشدستی کردن، زودتر رسیدن به
(خودمانی) 1- کتک زدن 2- اذیت کردن، (امریکا - خودمانی) قراضه، کهنه، لکنته [نساجی] دفتین زدن