کم، نحیف، غیر کافی، کم دادن، مضایقه کردن سایر معانی: بخیل بودن، خسیس بازی درآوردن، خست کردن، فروگذار کردن، کم خرج کردن، (عامیانه)، رجوع شود به: scanty، با بی دقتی انجام دادن، بدانجام دادن، خ ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی