[خودرو] مهره تنظیم یاتاقان
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پست، اعماقی سایر معانی: مبتذل، (به طور باور نکردنی) احساساتی، نامربوط، عمقی، دون
[کوه نوردی] جقناره
اسب بارکش دراردو
[نفت] شکاف افقی
گرمابه، حمام سایر معانی: مستراح
(انجیل) بنت شیبا، بنتشیبا (مادر حضرت سلیمان)
پیشوند: ژرف، ژرفای دریا [bathysphere]
ژرفین [اقیانوسشناسی] ویژگی ناحیهای با عمق 200 تا 4000 متر
واژههای مصوب فرهنگستان
[معدن] منطقه ژرف (زمین شناسی عمومی)
باتى کانداکتوگراف علوم نظامى : وسیله اندازه گیرى میزان هادى بودن اب
[زمین شناسی] ژرف لایه دریاچه بخش عمیق تر hypolimnion که بوسیله آهنگهای پایدار جذب گرما در اعماق مختلف، تشخیص داده می شود. مقایسه شود با: clinolimnion