[عمران و معماری] دیواره سبدی [آب و خاک] دیواره یا بند سبدی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[عمران و معماری] دسته سبدی
تمدن سبد ساز (یکی از چندین تمدن اولیه ی سرخپوستان جنوب غربی ایالات متحده که ویژگی آن در سبد سازی و سفالگری بود - حدود سال های 100-700 میلادی)
(گیاه شناسی) سبد طلا (aurinia saxatilis و alyssum saxatile از خانواده ی crucifer)
قفل سبدی [اقتصاد] سیاست قفل کردن پول ملی به سبدی از چند ارز با وزنهای مختلف
واژههای مصوب فرهنگستان
[حسابداری] خرید یک مجموعه (خرید یکجا)
(جانور شناسی) ستاره ی سبد (تیره ی basket fish) (gorgonocephalidae هم می گویند)
[نفت] لوله رسوب گیر
بازی بسکتبال سایر معانی: توپ بسکتبال، بسکتبال، یکجورتوپ بازی
مظروف یک سبد
شکم، معده، سبد نان، ناحیه حاصلخیز سایر معانی: ناحیه ی حاصلخیز، ناحیه ی غله خیز، نان دهنده
[پلیمر] استوانه سبدی تثبیت