[ریاضیات] کم بسامد
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[ریاضیات] پایه ی گروه جابجایی پذیر
[ریاضیات] پایه ی مدول
(در محاسبه ی نرخ بهره و مبادلات ارزی و غیره) مبنای یکصدم، واحد یکصدم
[ریاضیات] بردار پایه
[کامپیوتر] وزن پایه
[نساجی] ثبات قلیایی
[حقوق] سیستم تعهدی (در حسابداری)
[ریاضیات] روش پایه ی ساختگی
[آب و خاک] پایه کلاه شاپوئی
[حسابداری] قراداد امانی،پرداخت حق الزحمه براساس بهای تمام شده
پایۀ دوگان [ریاضی] پایهای برای فضای دوگان یک فضای بُرداری مفروض که بهوسیلۀ پایۀ فضای بُرداری مفروض ساخته میشود
واژههای مصوب فرهنگستان