مستقر، مبنی، متکی سایر معانی: مبنیbased _(فر خوراکپزی یا دستگاه حرارت مرکزی) اجاق زیرسوز، پسوند:، برمبنای، دارای [paper-based material ماده ای که بخش اصلی آن از کاغذ است ]، [a milk-based dri ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مبنی بر [ریاضیات] بر اساس، بر پایه ی
خودیابی پرهیزمدار [اعتیاد] نوعی خودیابی مبتنی بر قطع کامل و همیشگی مواد|||متـ . بهبود پرهیزمدار
واژههای مصوب فرهنگستان
[صنعت] هزینه یابی بر اساس فعالیت - سیستم استاندارد هزینه یابی که سعی دارد تا هزینه سربار را بر اساس میزان تاثیر محصول بر آن(مقدار منابعی که مورد استفاده قرار می گیرد)، به محصول تخصیص دهد یا ...
واپایش دسترسی ویژگیبنیاد [رمزشناسی] واپایش دسترسیای که براساس ویژگیهای کاربر انجام میشود
تثبیت سیمانی [مهندسی محیط زیست و انرژی] محصور کردن پسماندهای خطرناک با سیمان بهعنوان عامل تثبیتکننده
شبکۀ مداری [مهندسی مخابرات] شبکهای که در هنگام برقراری تماس، با استفاده از سختافزار سودهی خط اتصالی را میان دو تلفن برقرار میکند که دوطرفه و حامل نشانک مکالمه است و در اختی ...
مدیریت منابع طبیعی اجتماعمحور [مهندسی منابع طبیعی - شاخه حیاتوحش] رهیافتی برای مدیریت منابع طبیعی بر مبنای مشارکت اجتماعات محلی ...
گردشگری جامعهمحور [گردشگری و جهانگردی] رویکردی در گردشگری مبتنی بر تبادل فرهنگی که در آن گردشگران با جوامع محلی آشنا میشوند و از نزدیک شیوۀ زندگی آنها را مشاهده میکنن ...
[حسابداری] سیستمهای حسابداری کامپیوتری
[کامپیوتر] یادگیری برپایه کامپیوتر
[کامپیوتر] ترتیب مبتنی بر کامپیوتر