پایگاه [علوم نظامی] 1. محل طراحی یا پشتیبانی عملیات نظامی|||2. منطقه یا محلی با تأسیسات خاص برای آماد و پشتیبانی
واژههای مصوب فرهنگستان
باز، ریشه، تکیه گاه، زمینه، پایه، پایگاه، اساس، بنیاد، مبنا، مرکز، شالوده، ته، بناء، ته ستون، صدای بم، عنصر، فرومایه، خسیس، پست، بنیان نهادن، مبنا قراردادن، پایه زدن سایر معانی: پی، جرز، (نق ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[برق و الکترونیک] سیستم باند پایه
[صنایع غذایی] واحد سطح ورق حلبی : واحد سطح ورق حلبی مورد استفاده در قوطی سازی کنسروها که معادل 31360 اینچ مربع است. برای مثال ورق شماره 90 بدین معنی است که صفحه ای فلزی با ضخامت مشخص و مساحت ...
[ریاضیات] دایره ی مبنا
قشر اساس [حملونقل درونشهری - جادهای] لایه یا لایههایی از مواد مشخص با ضخامت معین که برای تقویت روکش آسفالت بر روی زیراساس یا بستر خاکی قرار میگیرد ...
[ریاضیات] معیار اصلی
ناحیۀ پدافند پایگاه [علوم نظامی] منطقۀ پدافند هوایی که در اطراف پایگاه هوایی ایجاد میشود و در محدودۀ سلاحهای کوتاهبُرد از پایگاه پدافند میکند ...
[زمین شناسی] ناهمسازی قاعده اصطلاحی که در چینه شناسی لرزه ای و برای اشاره به کمبود توازی بین یک سکانس چینه ای و مرز پایینی وابسته به آن استفاده می شود. (mitchum,1977) مقایسه شود با: top-disc ...
(ارتش امریکا) فروشگاه ارتشی، فروشگاه پادگان [نساجی] روش تبادل یونی جهت سختی گیری آب
کرایۀ پایه [حملونقل درونشهری - جادهای] نرخ حمل مسافر بزرگسال بدون تخفیف برای خدمات منظم محلی و خطی
میدان زمینه [ریاضی] میدان مورد استفاده در تعریف یک فضای بُرداری