صدای بلند یا محکم، چتر زلف، ضربت سنگین، محکم زدن، چتری بریدن، بستن سایر معانی: (صدای خوردن دو چیز جامد به هم) ترق تروق، بنگ، دنگ، (صدای انفجار) ترق، (با سر و صدا) ضربه زدن، کوبیدن، زدن، (با ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[نساجی] زبانه زدن ( عملی که هنگام ماندن ماکو در دهانه تار برای جلوگیری از پاره شده چله انجام می شود)
1- سرخود را به دیوار کوفتن، کار بیهوده کردن 2- بر آشفتن
صدمه زدن به، ضربه زدن یا خوردن، (عامیانه) خیلی خوب، عالی
(دام پزشکی) بیماری بنگ (نوعی بروسلز احشام که توسط باکتری brucella abortus ایجاد می شود)
کشور بنگلادش (143998 کیلومتر مربع)
شهر بانگویی (پایتخت جمهوری افریقای مرکزی)
(کاربرد ناپسند) گاییدن متعدد، به زور گاییدن (یک زن توسط چند مرد)
خورجین
خمپارهسریع الانفجار، عالی، ممتاز خارق العاده سایر معانی: whizzbang خمپاره سریع الانفجار
با موفقیت، با کامیابی
خشت، خفاش، چوب، چوگان، چماق، شبکور، شب پره، عصا، گل اماده برای کوزهگری، لعاب مخصوص ظروف سفالی، چوگاندار، نیمهیاپارهاجر، ضربت، بال بال زدن، چشمک زدن، مژگان راتکان دادن، چوگان زدن سایر معانی: ...