فال سایر معانی: (جمع) توجهات، کمک ها و رهنمودها، بانی شدن، همکاری و کمک مالی، (در اصل) تفال از طریق مداقه در پرواز پرندگان، غیبگویی، نهان بینی، فالگیری، فال نیک، آمد (در مقابل: نیامد)، یمن، ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
حمایت، ظل، سپر، حفاظت سایر معانی: کمک، توجهات، (اساطیر یونان) اجیس (نام سپر ژوپیتر)، پناه، پرتو [برق و الکترونیک] ای.ای.جی.آی.اس سیستم کاملاُ خودکار و مجتمع دفاع هوایی برای رزمناوهای نیروی د ...
اشاره، نشان، نشانه، قرینه، بروز، علامت، دلالت سایر معانی: نشان دهنده، گواه، الزام، بایستگی، (پزشکی) توصیه، تجویز، عمل نشان دادن، نمایه گری، اشعار [عمران و معماری] اثر - نشانه [برق و الکترونی ...
ابزار، ترتیب اهنگ، تنظیم اهنگ، استعمال الت سایر معانی: (موسیقی) تنظیم برای ارکستر، سازآرایی، (به ابزار به ویژه ابزار علمی مجهز کردن یا به کار بردن ابزار) ابزار سازی، ابزارگری، ابزار آمایی، ا ...
معنی، اظهار، مفهوم، مفاد، تعیین، ابلاغ، نص صریح سایر معانی: چم، آرش، ابلاه [سینما] مفهوم - رسانایی [نساجی] معنا - مفهوم [ریاضیات] دلالت، معنی
طرفداری، ضمانت، تکفل، عهدهگیری، اعانت سایر معانی: ضمانت، تکفل، عهده گیری، اعانت [سینما] حمایت مالی