نیروی اتمی، کارمایه ی هسته ای [شیمی] انرژی هسته ای [برق و الکترونیک] انرژی هسته ای [زمین شناسی] انرژی هسته ای انرژی موجود در فعل وانفعالات هسته ای
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نیروگاه برق، کارخانه برق، نیروی محرکه هواپیما و اتومبیل، دستگاه تولید نیروی، محرکه وسیله نقلیه سایر معانی: موتور، نیروزا، کارخانه ی برق، نیروگاه [شیمی] نیروگاه [عمران و معماری] کارخانه برق - ...