ایستگاه ردیابی (برای ردیابی هواپیما و موشک و غیره) [برق و الکترونیک] ایستگاه ردیابی ایستگاه رادیویی ،رادار یا ایستگاه دیگر که برای ردیابی جسم در حال حرکت در اتمسفر یا فضا سازمان دهی شده است ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
وسیع، پهناور، عظیم، زیاد، بیکران سایر معانی: بسیار بزرگ، سترگ، نهمار، کلان، هنگفت، (بسیار) وسیع، (قدیمی) عظمت، بزرگی، وسعت، پهناوری، (قدیمی) فضای عظیم
هر نوع تلسکوپ و آشکارساز و متعلقاتِ آنها که برای رصد به کار میرود [نجوم رصدی و آشکارسازها]
واژههای مصوب فرهنگستان
پیمایشی که در آن مختصات جغرافیایی نقاط با استفاده از مشاهدات نجومی محاسبه میشود [مهندسی نقشهبرداری]