[ریاضیات] پوشش مقاوم، ماسک
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ماسک زده سایر معانی: رخپوش دار، نقاب زده، ماسک دار، چهره پوش دار، نهان، پنهان، مستتر [پلیمر] محافظت شده
[سینما] ماسک کردن
پوشانه [شنواییشناسی] ← پوشانۀ وزوز
واژههای مصوب فرهنگستان
نقاب گذارى، مانع دید شدن کامپیوتر : پوشش روانشناسى : پوشاندن علوم نظامى : پوشاندن [سینما] سبک ماسکینگ - نقابگذاری [کامپیوتر] پوشش ؛ نقاب ؛ گذاری [برق و الکترونیک] پوشانه گذاری - پوشاندن، پوش ...
نوار چسب رنگزنی (به اطراف در و غیره که نباید رنگ زده شود چسبانده می شود)، نوارچسب کاغذی [سینما] نوار چسب
پوشش بیشینه [شنواییشناسی] بالاترین تراز پوشش مورد استفاده در شنواییسنجی قبل از وقوع پوشش دگرسو
چندوظیفه [رایانه و فنّاوری اطلاعات] ویژگی برخی از سامانههای عامل که میتوانند چند وظیفه را همزمان اجرا کنند
ایالت نبراسکا (در شمال و مرکز امریکا - مرکز آن: لینکلن - 20044 کیلومتر مربع - مخفف آن: ne یا neb یا nebr)
دادهپوشی برخط [فنّاوری اطلاعات و ارتباطات] نوعی دادهپوشی که هدف اصلی آن جلوگیری از نشت اطلاعات در نقطه استفاده است و در تقابل با دادهپوشیای قرار دارد که هدف آن جلوگیر ...
پوشش محیطی [شنواییشناسی] پوششی که در آن آستانۀ شنوایی هنگامی که نشانک و نوفۀ پوششی همزمان به یک گوش فرستاده میشود، افزایش مییابد ...
[برق و الکترونیک] فتوماسک نگاتیو فیلمی یا شیشه ای که دارای تصاویری با دقت بسیار بالا برای تولید قطعات نیمرسانا و مدارهای مجتمع است.