[حقوق] قرار، بازداشت
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[نفت] تاقدیس تکامل نیافته
پوسیدگی متوقف [پزشکی - دندانپزشکی] نوعی پوسیدگی که پیشروی ندارد و غیرفعال شده است
واژههای مصوب فرهنگستان
[کوه نوردی] ترمز طناب
نجوم : دارست
[نفت] تکان گیر نمودار گیری
توقیف، بازداشت، گرفتار، تعقیب
دستگیره، عمل پیچیدن، جادستی، پوشاندن، اماده کردن، محاط کردن، وسیله پیچیدن سایر معانی: (کشتیرانی) دست نگه دار!، بس است !، وایستا!، نکن !، با پیچیدن دور گیره (یا قلاب یا قرقره ی فلزی و غیره) ط ...
زمان گذشته و اسم مفعول فعل: catch، گرفت، بچنگ اورد، گرفتارکرد، گیراورد، دریافت
فرمان دهنده، حاکم، امرانه، دارای چشم اندازوسیع
مشخص، ممتاز، برجسته، فاخر، متمایز، متشخص سایر معانی: (آدم) برجسته، طراز اول، شهیر، سرشناس [ریاضیات] مشخص کردن، اختلاف زا، ممتاز، متشخص
جلب کردن، اشغال کردن، درشت نوشتن، احتکار کردن سایر معانی: (توجه و غیره را کاملا به خود) معطوف کردن، جذب، به سوی خود کشیدن، به خود جلب کردن، گیرایی داشتن، (سابقا) با حروف درشت نوشتن (اسناد و ...