[زمین شناسی] نسبت انباشتگی سطحی (aar) همان نسبت انباشتگی سطحی می باشد.
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سطح فعال [فیزیک] بخشی از پیوندگاه یکسوساز فلزی که جریان پیشرونده را از خود عبور میدهد
واژههای مصوب فرهنگستان
[کامپیوتر] ناحیه فعال . [برق و الکترونیک] ناحیه ی فعال بخشی از پیوندگاه یک یکسو ساز فلزی که جریان مستقیم را عبور می دهد . [پلیمر] سطح فعال [برق و الکترونیک] حوزه ( میدان ) موثر ...
[عمران و معماری] محوطه فرود هواپیما - محوطه نشست هواپیما - منطقه فرود هواپیما - منطقه نشست هواپیما
[برق و الکترونیک] ناحیه ی حس شنوایی منطقه ی احاطه شده با منحنی هایی که آستانه ی احساس و توانایی شنوایی را به صورت تابعی از بسامد تولید می کنند.
[آب و خاک] نسبت سطح حوزه
[نفت] ناحیه چین خورده
پهنۀ یخ آبیرنگ [علوم جَوّ] پهنههایی از صفحهیخ که در آن یخکاست سطحی یخ آبیرنگ را نمایان کرده است
[عمران و معماری] محل قرضه [زمین شناسی] محل قرضه
[نفت] ناحیه ی ته چاه
شبکۀ پردیسی [رایانه و فنّاوری اطلاعات] شبکهای حاصل از اتصال شبکههای محلی در فضای محدود جغرافیایی، مانند مدرسه یا پایگاه نظامی ...
محدودۀ رواناب [حملونقل درونشهری] بخشی از سطح جاده که به دلیل وجود عوارض خاصی، آب باران جاریشده در آن به نقطۀ مشخصی هدایت میشود ...